محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز؛ مخاطب شناسی در سینمای امروز جهان، یکی از بخشهای راهبردی پیچیده و مهم تولید آثار را تشکیل میدهد؛ به طوری که بیشتر فیلم سازان برجسته دنیا، پیش از آغاز ساختن یک فیلم، اهداف و جامعه مخاطبانی را که قرار است ماهها بعد به تماشای آن فیلم بنشینند، به صورت دقیق تجزیه وتحلیل میکنند. در ایران اما، تولید فیلم سینمایی برای برخی گروههای سنی به دست فراموشی سپرده شده است و برای باز شدن پای همه مردم به سینما تلاشی نمیشود. در این مطلب به مرور نکاتی از تولید آثار سینمایی برای مخاطب کودک و نوجوان میپردازیم که ضرورتش در اولین تابستان پساکرونا، بیش از پیش احساس میشود.
بیشتر کارشناسان و متخصصان عرصه مدیریتی به این موضوع معترف هستند که مدیریت فرهنگی کشور، یکی از حوزههای پیچیده و سخت مدیریت کلان است. سیاستهای فرهنگی اغلب در طولانی مدت اثر خود را عیان میکنند و از همین روی، لازم است مدیرانی بر مسندهای فرهنگی کشور تکیه بزنند که از لحاظ تحلیل وضعیت، چند گام از جامعه خود جلوتر باشند تا تمهیداتشان به موقع اثر کند.
مدیریت فرهنگی شبیه اقتصاد نیست که حاصل عملکردش در تابلوهای معاملاتی با نرخ کالا و ارز نمایان شود، بلکه در ساختاری پیچیده و زنجیره وار، زمانی نتایجش را برملا میکند که شاید مدیران مربوط از شغل خود فاصله گرفته باشند. با این حال، نگاه مدیریت سینما در ایران، به روزرسانی مناسبی ندارد و به نظر میرسد لااقل از منظر تولید آثار برای گروههای مختلف جامعه، تنوع آثار تحت الشعاع توجه به مضامین قرار گرفته است.
در سینمایی که هر موضوع مهم سیاسی و اجتماعی روز، خیلی زود در قالب فیلم بلند یا مستند روی پرده نقرهای منعکس میشود، توجه به بخش مهمی از جامعه ایرانی که کودکان و نوجوانان باشند، از یاد رفته است. از سینمایی حرف میزنیم که تعداد آثار با رده بندی سنی مثبت ۱۵ سال در آن رو به افزایش است، اما تعداد آثار خوش ساخت و اختصاصی برای سنین زیر ۱۵ سال در طول سال، به ندرت به انگشتان یک دست میرسد.
مضمون زدگی در سینمای ایران، بسیاری از حوزههای دیگر را تحت الشعاع قرار داده و نوعی غفلت از ماهیت سرگرمی ساز هنر هفتم را به دنبال داشته است. مدیران سینمایی همان قدر که سرمایههای عمومی را برای مضامین مدنظرشان یا آثاری با نگاههای متفاوت اجتماعی و سیاسی را بذل و بخشش میکنند، اگر به نهاد خانواده و اهمیت یک تفریح سالم آخر هفته برای خانوادههایی که فرزند کودک و نوجوان دارند فکر کنند، حتما تصمیمهای جدی تری برای تولید آثار مرتبط با گروههای سنی پایه خواهند گرفت.
در این مورد، افزایش قیمت بلیتهای سینما درکنار تولید نشدن آثار درخورتوجه برای گروه سنی کودک و نوجوان، با زبان بی زبانی خانوادهها را از رفتن به سینما منع میکند، این درحالی است که حتی شبکه نمایش خانگی هم به تازگی به اهمیت تولید برنامههای ویژه برای کودکان و نوجوانان پی برده است و پس از تجربه نسبتا ناموفق «نارگیل»، حالا اقبال عمومی به «مهمونی» و «شهرک کلیله و دمنه»، نشان دهنده عطش جامعه برای این قبیل تولیدات است.
واقعیت آن است که امروز راهبرد پر کردن اوقات فراغت کودکان و نوجوانان در فصل تابستان، مقایسه شدنی با سالهای دهه ۷۰ و ۸۰ نیست. رواج فناوری و دسترسی این گروه سنی به فضای مجازی و پویانماییهای روز دنیا، کار تولید آثار سینمایی برای کودکان و نوجوانان را بسیار سخت کرده است. ازسوی دیگر، نحیف شدن نهادهای متولی تولید فیلمهای مذکور (در راس آنها کانون پرورش فکری کودک ونوجوان) حتی امیدواری به تولید فیلمهای نظرگیر و ماندنی در این زمینه را به حداقل کاهش داده است.
در شرایط فعلی، نیاز به بازنگری جدی در سیاست گذاری این عرصه احساس میشود. واقعیت آن است که تلویزیون، با تمام ضعفش هایش، در زمینه تولید آثار ویژه کودکان و نوجوانان چند گام از سینما جلوتر است و از تنوع چشمگیری در برنامه سازی بهره میبرد. سینما، اما با عبور از دوران درخشان تولید آثار بومی کودک و نوجوان در دهههای ۷۰ و اوایل ۸۰، حالا با فقدان فرم بومی در این حوزه دست به گریبان است.
نگاهی به آثار مختص کودک و نوجوان در سالهای اخیر نشان میدهد که اغلب آنها یا از فرمهای غربی تبعیت میکنند یا با غبارزدایی از الگوهای رایج در دهههای گذشته، نسخههای مجعولی از فرمهای کهنه را ارائه میکنند که برای کودک و نوجوان متولد دهه ۹۰ چندان جذاب نیست. مثلا فیلم «گل به خودی» با درآمیختن کمدی کودکانه با گونه موزیکال، بازنمایی مندرسی از همنشینی چند کودک بایک عروسک را پیش روی مخاطب قرار میدهد؛ الگویی کاملا آشنا که نمایش آن در دهه ۷۰، در آثاری همچون «یکی بود یکی نبود» و «الوالو من جوجوام» محل توجه قرار گرفته بود.
چهار فیلم سیدجواد هاشمی در نیمه دوم دهه ۹۰ که در نوع خود تلاشهایی ستودنی برای احیای سینمای کودک و نوجوان محسوب میشد، بیش از هر چیز به دلیل موزیکال و فانتزی بودن، با استقبال روبه رو شد، اما همچنان جلوههای بصری خوش رنگ ولعاب در آنها نمیتوانست جای خالی فرمی را که بر قلب مخاطب ایرانی بنشیند، پر کند.
«بازیوو» هم شرایطی مشابه دارد و البته این فیلم با نگاهی جدیتر به سینمای کودک و نوجوان، ساختاری جذاب و تولیدی حرفهای را پیش چشم بیننده قرار میدهد. در بخش سینمای انیمیشن هم، پس از یک دوره کوتاه رونق، وضعیت دوباره به حالت رکود درآمده است و تلاشهای قابل احترام، اما سازمان نیافته اهالی این عرصه نمیتواند به نیاز عمیق جامعه برای افزودن سینما به سبد خرید خانواده ایرانی پاسخ بدهد.
راه برون رفت از وضعیت کنونی و رونق دوباره سینمای کودک و نوجوان از مسیر بهره گیری از خلاقیت نیروهای انسانی میگذرد و در این عرصه، چهرههای معتمد و امتحان پس داده میتوانند آثاری را روانه پرده سینما کنند که هم زمان فرزندان و والدین آنها را سر ذوق بیاورد. در میان متخصصان این حوزه، میتوان به طور مشخص از ایرج طهماسب و افشین هاشمی، به عنوان نابغههای تمام عیار سینمای کودک و نوجوان، نام برد؛ هنرمندانی با قریحه و خلاقیت مثال زدنی که ذائقه کودک و نوجوان ایرانی را به خوبی میشناسند.
اما، ایرج طهماسب با وجود سابقه تولید مجموعه فیلمهای جاودانه کلاه قرمزی، سال هاست که در عرصه سینما فعالیتی نمیکند و افشین هاشمی هم، پس از فیلم دلنشین و خوش ریتم «خداحافظ دخترشیرازی»، «پسران دریا» را روی پرده برد که به دلیل نداشتن ستارههای پرفروش و تبلیغات محدودش، با بی مهری روبه رو شد.